جدول جو
جدول جو

معنی کلاته منار - جستجوی لغت در جدول جو

کلاته منار(کَ تِ)
دهی از دهستان پائین ولایت است که در بخش فریمان مشهد واقع است و 169 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله منار
تصویر کله منار
ستون یا برجی که از سرهای بریده برپا می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تِ مَ)
دهی از دهستان زهان است که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است و 146 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ چَ)
نام یکی از دهستانهای بخش نوخندان شهرستان دره گز و مرکز آن ’دوست محمدبیک’ است. این دهستان از 6 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و مجموع نفوس آن 1292 تن است و قراء عمده آن قریۀ محمدبیک دارای 150 و امان 143 تن سکنه است. این دهستان در کنار مرز ایران و شوروی واقع است و عموماًترک زبان می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی از دهستان چناران است که در بخش حومه شهرستان مشهد واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ قَمْ بَ عَ)
دهی است از دهستان اسحاق آباد است که در بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ جَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد محلی کوهستانی و معتدل است. سکنه 186 تن. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، پنبه، بن شن، و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ سُ)
دهی است از دهستان میانلو بخش شیروان شهرستان قوچان محلی جلگه ای و معتدل است و سکنه 600 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، توتون، پنبه، انگور و شغل مردم زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ نَ ظَ مُ حَمْ مَ)
دهی از دهستان طبس مسینا است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ مُلْ لا)
دهی از دهستان شاخنات است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ نُ)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان است که در شهرستان مشهد واقع است و 146 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ مَ)
مناری که در آن کلۀ دزدان و رهزنان را چینند برای عبرت گرفتن باقی ماندگان آنها. (آنندراج). ستون و یا برجی که در کنار جاده از کلۀ دزدان و مردمان قطاع الطریق بر پا کنند تا دیگران عبرت گیرند. (ناظم الاطباء). مناری که در آن کلۀ دزدان و راهزنان و محکومان را چینند تا مایۀ عبرت مردم گردد. منارکله. (فرهنگ فارسی معین) :
به دست خالی از این راه آخرت گذر است
بسان کله منارت اگر هزار سر است.
رازی (از آنندراج).
، مناری که فاتحین و جهانگشایان مغول و بعد از مغول از سر کشتگان می ساخته اند، نشانۀ فیروزی خود را. مناری که پادشاهان از سر بریدۀ دشمنان می کردند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به اصطلاح لوطیان نره باشد. (آنندراج). در اصطلاح لوطیان، نره. شرم مرد. (فرهنگ فارسی معین) :
شد سرآمد به رنگ کله منار
در جهان هر که او زیاده سر است.
عبدالغنی قبول (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نُ کِ شَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 50 هزارگزی شمال خاوری فریمان. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 4 تن است. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله منار
تصویر کله منار
سر گلدسته
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی نفرین، برج ساخته شده از سر دشمنان در جنگ ها به قصد
فرهنگ گویش مازندرانی